Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شیک
2 . تیز
3 . هوشیار
4 . دیز
5 . شدید
6 . واضح
7 . رأس (ساعت)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
sharp
/ʃɑːrp/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sharper]
[حالت عالی: sharpest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شیک
تروتمیز
مترادف و متضاد
chic
fashionable
smart
stylish
shabby
sharp suit
کتشلوار شیک
a sharp dresser
یک فرد شیکپوش
Todd is a sharp dresser.
"تاد" یک فرد شیکپوش است.
2
تیز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بران
برنده
تیز
نوکتیز
مترادف و متضاد
keen
razor-sharp
sharp-edged
blunt
1.The point of this pencil isn't sharp enough.
1. نوک این مداد بهاندازه کافی تیز نیست.
razor sharp
بسیار تیز
Its teeth are razor sharp.
دندانهای آن بسیار تیز هستند.
sharp knife/teeth
چاقو/دندانهای تیز
Make sure you use a good sharp knife.
حتماً از یک چاقوی تیز خوب استفاده کنید.
3
هوشیار
تیزبین، تیزهوش
مترادف و متضاد
alert
discerning
keen
perceptive
shrewd
dull
slow
a sharp mind
ذهنی هوشیار [دقیق]
a journalist with an extremely sharp mind
یک خبرنگار با ذهنی بسیار هوشیار
4
دیز
نیم پرده کروماتیک بالا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دیز
F sharp/D sharp/C sharp ...
(نت) فا/ر/دو دیز
5
شدید
تند
مترادف و متضاد
acute
intense
sheer
steep
gentle
gradual
a sharp turn/bend
یک پیچ تند
We came to a sharp bend in the road.
ما به یک پیچ تند در جاده رسیدیم.
a sharp increase/fall
افزایش/کاهش شدید
1. a sharp fall in unemployment
1. کاهش شدید در بیکاری
2. a sharp increase in prices
2. افزایش شدید در قیمتها
a sharp pain
درد شدید
I suddenly felt a sharp pain in my back.
ناگهان دردی شدید در کمرم حس کردم.
6
واضح
آشکار
مترادف و متضاد
clear
distinct
obvious
blurred
indistinct
sharp difference/distinction
تفاوت/تمایز آشکار [واضح]
1. sharp differences of opinion
1. تفاوتهای آشکار عقیدتی
2. She drew a sharp distinction between domestic and international politics.
2. او تمایزی واضح بین سیاست داخلی و بینالمللی قائل شد.
[قید]
sharp
/ʃɑːrp/
غیرقابل مقایسه
7
رأس (ساعت)
مترادف و متضاد
exactly
on the dot
precisely
approximately
roughly
at (an hour/time) sharp
رأس ساعت/زمان
The performance will begin at 7:30 sharp.
اجرا رأس ساعت 7:30 شروع خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sharon
shark
sharing
sharia
shareware
sharp blade
sharp practice
sharp rise
sharp tongue
sharpen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان