[فعل]

to shoot down

/ʃˈuːt dˈaʊn/
فعل گذرا
[گذشته: shot down] [گذشته: shot down] [گذشته کامل: shot down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرنگون کردن (هواپیما)

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرنگون کردن
  • 1.His plane was shot down over France in 1944.
    1. هواپیمای او در سال 1944 بر فراز فرانسه سرنگون شد.

2 با اسلحه کشتن تیراندازی کردن

  • 1.The army were accused of shooting down unarmed demonstrators.
    1. ارتش متهم به کشتن معترضان غیرمسلح شد.

3 رد کردن نپذیرفتن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان