Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اتصالی (برق)
2 . اتصالی کردن
3 . دور زدن (مقررات و...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
short-circuit
/ˈʃɔːrtˈsɜːrkɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اتصالی (برق)
[فعل]
to short-circuit
/ˈʃɔːrtˈsɜːrkɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: short-circuited]
[گذشته: short-circuited]
[گذشته کامل: short-circuited]
صرف فعل
2
اتصالی کردن
1.The birds caused the electricity supply to short-circuit.
1. پرندگان باعث شدند منبع برق اتصالی کند.
3
دور زدن (مقررات و...)
1.The normal processes of a democracy should not be short-circuited.
1. روندهای معمول دموکراسی نباید دور زده شوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
short-change
short wave
short story
short on time
short of breath
short-fused
short-handed
short-haul
short-legged
short-lived
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان