Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آدم خودنما
2 . خودنمایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
show-off
/ʃˈoʊˈɔf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آدم خودنما
افادهای
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خودنما
مترادف و متضاد
exhibitionist
1.Jimena's such a show-off, she always wants to be the center of attention.
1. "جمنا" خیلی آدم خودنمایی است، همیشه دوست دارد در مرکز توجه باشد.
2.She’s always been a real show-off.
2. او همیشه آدم خودنمایی بودهاست.
2
خودنمایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خودنمایی
تصاویر
کلمات نزدیک
show-jumping
show-jumper
show up
show tune
show round
show-trial
showbiz
showboat
showcase
showdown
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان