Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سینک
2 . غرق شدن
3 . پایین آمدن
4 . غروب کردن (خورشید)
5 . فرو کردن
6 . توپ را به داخل حفره زدن (گلف و اسنوکر)
7 . غرق کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
sink
/sɪŋk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سینک
روشویی، ظرفشویی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ظرفشویی
لگن ظرفشویی
مترادف و متضاد
basin
washbasin
a bathroom/kitchen sink
سینک دستشویی/آشپزخانه
[فعل]
to sink
/sɪŋk/
فعل ناگذر
[گذشته: sank]
[گذشته: sank]
[گذشته کامل: sunk]
صرف فعل
2
غرق شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ته رفتن
غرق شدن
فرو رفتن
مترادف و متضاد
founder
go under
submerge
1.The boat filled with water and began to sink.
1. قایق پر از آب شد و شروع به غرق شدن کرد.
3
پایین آمدن
نزول یافتن، کم شدن
مترادف و متضاد
drop
fall
go down
plummet
plunge
rise
1.Student numbers have sunk considerably this year.
1. امسال تعداد دانشآموزان بهطرز قابلتوجهی پایین آمدهاست.
4
غروب کردن (خورشید)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پایین رفتن
مترادف و متضاد
descend
set
rise
1.The sun sank slowly behind the hills.
1. خورشید بهآهستگی پشت کوهها پایین رفت [غروب کرد].
5
فرو کردن
مترادف و متضاد
drive
embed
insert
to sink something
چیزی را فرو کردن
The dog sank its teeth into the ball and ran off with it.
آن سگ دندانهایش را به درون توپ فرو کرد و با آن فرار کرد.
6
توپ را به داخل حفره زدن (گلف و اسنوکر)
7
غرق کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غرق کردن
to sink something
چیزی را غرق کردن
a battleship sunk by a torpedo
یک ناو جنگی غرق شده توسط یک اژدر
تصاویر
کلمات نزدیک
sinister
sinhalese
singularly
singular
singly
sink in
sink or swim
sink unit
sinking feeling
sinless
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان