[اسم]

snowball

/ˈsnoʊbɔːl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گلوله برف

معادل ها در دیکشنری فارسی: گلوله برفی
  • 1.The kids were having a snowball fight.
    1. بچه‌ها داشتند (بازی) پرتاب گلوله برف را بازی می‌کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان