Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خیساندن
2 . خیس کردن
3 . نفوذ کردن (مایعات)
4 . زیادی پول گرفتن (از مشتری)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to soak
/soʊk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: soaked]
[گذشته: soaked]
[گذشته کامل: soaked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خیساندن
خیس خوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خیساندن
1.I usually soak the beans overnight.
1. من معمولاً لوبیاها را یک شب میخیسانم.
2.Leave the apricots to soak for 20 minutes.
2. بگذارید زردآلوها بیست دقیقه خیس بخورند.
2
خیس کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خیس کردن
1.The rain soaked my clothes.
1. باران لباسهایم را خیس کرد.
3
نفوذ کردن (مایعات)
رسوخ کردن
1.The ink soaked through the paper onto the table.
1. جوهر از کاغذ به روی میز رسوخ کرد.
4
زیادی پول گرفتن (از مشتری)
چاپیدن، گوش بریدن
informal
1.they really soak you at that restaurant.
1. آن رستوران واقعاً زیادی (از مشتریان) پول میگیرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
so long
so far
so-so
snugly
snuggle
soak up
soaker
soaking
soaking up
soap
کلمات نزدیک
so-so
so-called
so-and-so
so what?
so to speak
soak the beans overnight.
soak up
soak up the sunshine
soaked
soaked to the skin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان