[فعل]

to solicit

/səˈlɪsɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: solicited] [گذشته: solicited] [گذشته کامل: solicited]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تقاضا کردن درخواست کردن

مترادف و متضاد beg seek earnestly
  • 1.They send representatives abroad to solicit business.
    1. آنها نمایندگانی به خارج فرستادند تا تقاضای داد و ستد بکنند.
  • 2.They were planning to solicit funds from a number of organizations.
    2. آنها قصد داشتند از تعدادی از موسسات درخواست کمک مالی کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان