Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تقاضا کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to solicit
/səˈlɪsɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: solicited]
[گذشته: solicited]
[گذشته کامل: solicited]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تقاضا کردن
درخواست کردن
مترادف و متضاد
beg
seek earnestly
1.They send representatives abroad to solicit business.
1. آنها نمایندگانی به خارج فرستادند تا تقاضای داد و ستد بکنند.
2.They were planning to solicit funds from a number of organizations.
2. آنها قصد داشتند از تعدادی از موسسات درخواست کمک مالی کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
solemnly
solemn
sole
soldier
sold-out
solicitor
solid
solid figure
solid food
solid ground
کلمات نزدیک
solfeggio
solenoid
solemnly
solemnize
solemnity
solicitor
solicitous
solid
solid fuel
solid geometry
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان