[صفت]

solid

/ˈsɑləd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more solid] [حالت عالی: most solid]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مستحکم محکم، استوار، قابل اطمینان

solid evidence
مدرک محکمه‌پسند
  • This provided solid evidence that he committed the crime.
    این (موضوع) مدرکی محکمه‌پسند شد دال بر اینکه او مرتکب جرم شده است.
a solid advice/foundation ...
نصیحت قابل اطمینان
  • His advice was always solid and practical.
    نصیحت او همیشه قابل اطمینان و عملی بود.

2 جامد

معادل ها در دیکشنری فارسی: توپر جامد
  • 1.Freeze the mixture for about three hours or so until solid.
    1. مخلوط را به مدت حدودا سه ساعت فریز کنید تا جامد شود.
  • 2.The boat bumped against a solid object.
    2. قایق به جسم جامدی برخورد کرد.

3 خالص (ماده، رنگ) یکدست، یکرنگ

solid gold/silver/wood ...
طلا/نقره/چوب و... خالص
  • a solid silver bracelet
    یک دستبند نقره خالص
[اسم]

solid

/ˈsɑləd/
قابل شمارش

4 جسم سه‌بعدی (دارای طول و عرض و عمق) شکل سه‌بعدی

  • 1.A cube is a solid.
    1. مکعب یک شکل سه‌بعدی است.

5 جسم جامد ماده جامد

معادل ها در دیکشنری فارسی: جامد
  • 1.Milk is a liquid and cheese is a solid.
    1. شیر مایع است و پنیر جامد است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان