Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مستحکم
2 . جامد
3 . خالص (ماده، رنگ)
4 . جسم سهبعدی (دارای طول و عرض و عمق)
5 . جسم جامد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
solid
/ˈsɑləd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more solid]
[حالت عالی: most solid]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مستحکم
محکم، استوار، قابل اطمینان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استوار
دج
صلب
محکمهپسند
محکم
قرص
استخواندار
solid evidence
مدرک محکمهپسند
This provided solid evidence that he committed the crime.
این (موضوع) مدرکی محکمهپسند شد دال بر اینکه او مرتکب جرم شده است.
a solid advice/foundation ...
نصیحت قابل اطمینان
His advice was always solid and practical.
نصیحت او همیشه قابل اطمینان و عملی بود.
2
جامد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توپر
جامد
1.Freeze the mixture for about three hours or so until solid.
1. مخلوط را به مدت حدودا سه ساعت فریز کنید تا جامد شود.
2.The boat bumped against a solid object.
2. قایق به جسم جامدی برخورد کرد.
3
خالص (ماده، رنگ)
یکدست، یکرنگ
solid gold/silver/wood ...
طلا/نقره/چوب و... خالص
a solid silver bracelet
یک دستبند نقره خالص
[اسم]
solid
/ˈsɑləd/
قابل شمارش
4
جسم سهبعدی (دارای طول و عرض و عمق)
شکل سهبعدی
1.A cube is a solid.
1. مکعب یک شکل سهبعدی است.
5
جسم جامد
ماده جامد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جامد
1.Milk is a liquid and cheese is a solid.
1. شیر مایع است و پنیر جامد است.
تصاویر
کلمات نزدیک
solicitous
solicitor
solicit
solfeggio
solenoid
solid fuel
solid geometry
solid-state physics
solidarity
solidify
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان