Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اتحاد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
solidarity
/ˌsɑːlɪˈdærəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اتحاد
وحدت، همبستگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همبستگی
وحدت
1.Several professors joined the march to show solidarity with their students.
1. چندین استاد به راهپیمایی پیوستند تا اتحاد خود را با دانشجویان نشان دهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
solid-state physics
solid geometry
solid fuel
solid
solicitous
solidify
solidity
solidly
soliloquy
solitaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان