[اسم]

solidarity

/ˌsɑːlɪˈdærəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اتحاد وحدت، همبستگی

معادل ها در دیکشنری فارسی: همبستگی وحدت
  • 1.Several professors joined the march to show solidarity with their students.
    1. چندین استاد به راهپیمایی پیوستند تا اتحاد خود را با دانشجویان نشان دهند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان