[صفت]

sore

/sɔr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sorer] [حالت عالی: sorest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دردناک دچار سوزش و درد

معادل ها در دیکشنری فارسی: دردناک
مترادف و متضاد aching hurting painful
  • 1.All the dust made my eyes sore.
    1. این همه گردوخاک چشمان من را دچار سوزش و درد کرده‌است.
  • 2.My chest is still sore from the surgery.
    2. سینه‌ام هنوز به‌خاطر جراحی دردناک است.

2 آزرده رنجیده، ناراحت و عصبانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: ریش
informal
  • 1.The result is that they are now all feeling very sore at you.
    1. نتیجه این است که آنها اکنون همه از دست تو بسیار ناراحت و عصبانی هستند.
[اسم]

sore

/sɔr/
قابل شمارش

3 زخم درد

معادل ها در دیکشنری فارسی: قرحه
مترادف و متضاد inflammation ulcer wound
  • 1.open sores
    1. زخم‌های باز
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان