[صفت]

sorry

/ˈsɑr.i/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sorrier] [حالت عالی: sorriest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متاسف ناراحت

معادل ها در دیکشنری فارسی: پشیمان نادم متاسف
مترادف و متضاد apologetic regretful remorseful sad unhappy glad happy
  • 1.If you say you're sorry we'll forgive you.
    1. اگر بگویی متاسفی، تو را می‌بخشیم.
I’m sorry
متاسفم/ببخشید
  • 1. "I'm sorry—you were saying?"
    1. «ببخشید؛ داشتی می‌گفتی؟»
  • 2. Oh, I'm sorry, I didn't see you there.
    2. اوه، متاسفم، شما را آنجا ندیدم.
to be sorry about something
در مورد چیزی متاسف بودن
  • Tom, I'm so sorry about last night, it was all my fault.
    تام، خیلی در مورد دیشب متاسفم، همه‌چیز تقصیر من بود.
to be sorry that…
متاسف بودن که ...
  • 1. I'm sorry that your husband lost his job.
    1. متاسفم که شوهرت شغلش را از دست داد.
  • 2. She was sorry that she'd lost her temper.
    2. او متاسف بود که از کوره در رفته بود.
to be sorry to see/hear...
متاسف بودن از شنیدن/دیدن و...
  • We're sorry to hear that your father's in hospital again.
    متاسفیم که می‌شنویم پدرتان دوباره در بیمارستان است.
to be sorry for something/doing something
متاسف بودن برای چیزی/انجام کاری
  • He says he's really sorry for taking the car without asking.
    او می‌گوید واقعاً متاسف است که اتومبیل را بدون پرسش برده است.
to be sorry to do something
متاسف بودن از انجام کاری
  • I was genuinely sorry to be leaving college.
    من واقعاً از ترک دانشکده متاسف بودم.
to be/feel sorry for somebody
برای کسی متاسف بودن/احساس تاسف [ترحم] کردن
  • He decided to help Jan as he felt sorry for her.
    او تصمیم گرفت به "جن" کمک کند، چون برایش احساس تاسف [ترحم] می‌کرد.
کاربرد صفت sorry به معنای متاسف/ناراحت
معادل فارسی صفت sorry "متاسف" یا "ناراحت" است. هر دو معادل فارسی از لحاظ معنایی تقریباً نزدیک به هم هستند. صفت sorry معمولاً بیانگر حالتی از ناراحتی و ندامت در نتیجه عملی نادرست (عمدی یا غیرعمدی) است و برای عذرخواهی استفاده می‌شود. مثال:
".Oh, I'm sorry, I didn't see you there" (اوه، متاسفم، شما را آنجا ندیدم.)
".Tom, I'm so sorry about last night, it was all my fault" (تام، خیلی در مورد دیشب متاسفم، همه‌چیز تقصیر من بود.)
نکته: از این صفت برای همدردی با کسی که در شرایط نامناسبی است نیز استفاده می‌شود. مثال:
".I'm sorry that your husband lost his job" (متاسفم که همسرت شغلش را از دست داد.)

2 اسفبار افتضاح، تاسف‌بار، ترحم‌انگیز

مترادف و متضاد pitiful unfortunate wretched
sorry state
وضعیت اسفبار
  • The business is in a sorry state.
    کار و کاسبی در وضعیت اسفباری است.
to be a sorry sight
ظاهر ترحم‌انگیز/اسفباری داشتن
  • They were a sorry sight when they eventually got off the boat.
    آن‌ها ظاهر ترحم‌انگیزی [اسفباری] داشتند وقتی که در نهایت از قایق پیاده شدند.
[حرف ندا]

sorry

/ˈsɑr.i/

3 متاسفم ببخشید

  • 1.Did I stand on your foot? Sorry!
    1. روی پایت ایستادم [پایت را لگد کردم]؟ متاسفم!
  • 2.Sorry I'm late!
    2. ببخشید دیر کردم!
  • 3.Sorry to bother you, but could I speak to you for a moment?
    3. ببخشید مزاحمتان شدم، اما می‌توانم یک لحظه با شما صحبت کنم؟
  • 4.Sorry, we don't allow dogs in the house.
    4. متاسفم، ما نمی‌گذاریم سگ‌ها وارد خانه شوند.
  • 5.Sorry? Could you repeat the question?
    5. ببخشید؟ می‌توانید سوال را تکرار کنید؟
to say sorry
عذرخواهی کردن/اظهار تاسف کردن
  • He didn't even say sorry.
    او حتی عذرخواهی نکرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان