Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . طول کشیدن
2 . وجب کردن
3 . در امتداد چیزی کشیده شدن (پل و...)
4 . دهانه (معماری)
5 . طول
6 . وجب (واحد اندازهگیری)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to span
/spæn/
فعل ناگذر
[گذشته: spanned]
[گذشته: spanned]
[گذشته کامل: spanned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
طول کشیدن
1.His professional career spanned 16 years.
1. شغل حرفهای او 16 سال طول کشید.
2
وجب کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وجب کردن
to span a distance
فاصله را وجب کردن
3
در امتداد چیزی کشیده شدن (پل و...)
1.An old bridge spans the river just outside the town.
1. یک پل قدیمی در امتداد رودخانه درست خارج از شهر کشیده شدهاست.
[اسم]
span
/spæn/
قابل شمارش
4
دهانه (معماری)
دهنه
1.The bridge crosses the river in a single span.
1. پل با یک دهانه در امتداد رود کشیده شده است.
توضیح درباره واژه span
واژه span در معماری به فاصله بین دو تکیهگاه در یک سازه مانند پل گفته میشود.
5
طول
بازه
1.The bird's wing span is 30 inches.
1. طول بالهای پرنده 30 اینچ است.
2.We are looking at a time span of several months.
2. ما داریم بازهای چند ماهه را در نظر میگیریم.
6
وجب (واحد اندازهگیری)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وجب
تصاویر
کلمات نزدیک
spamming
spam
spain
spaghetti western
spaghetti bolognese
spaniard
spaniel
spanish
spanish broom
spanish fly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان