Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دکل (کشتی)
2 . نزاع
3 . دوست صمیمی
4 . تمرین مشتزنی کردن
5 . جروبحث کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
spar
/spɑr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دکل (کشتی)
تیر، دیرک
2
نزاع
مشاجره
مترادف و متضاد
argue
quarrel
3
دوست صمیمی
informal
مترادف و متضاد
close friend
[فعل]
to spar
/spɑr/
فعل ناگذر
[گذشته: sparred]
[گذشته: sparred]
[گذشته کامل: sparred]
صرف فعل
4
تمرین مشتزنی کردن
مشت زدن (با ملایمت یا برای تمرین)
1.With protective gear on you can spar with a partner.
1. با لوازم حفاظتی میتوانید مشتزنی را با یک همگروهی تمرین کنید.
5
جروبحث کردن
مشاجره کردن
1.He sparred with his friend over political tactics.
1. او با دوستش بر سر طرحهای سیاسی جروبحث کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
spanner
spanking
spank
spanish-speaking
spanish fly
spare
spare key
spare no pains
spare parts
spare ribs
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان