Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اضافی
2 . دادن
3 . وقت گذاشتن
4 . هدر دادن
5 . امان دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
spare
/sper/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sparer]
[حالت عالی: sparest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اضافی
زاپاس، یدکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یدکی
یدک
زاپاس
عوضی
مترادف و متضاد
additional
extra
supplementary
surplus
principal
a spare key/tire/pen/room ...
کلید/لاستیک/خودکار/اتاق و... یدکی
1. Do you have a spare pen?
1. یک خودکار اضافی داری؟
2. We've got a spare room if you want to stay overnight.
2. اگر میخواهی شب را بمانی ما یک اتاق اضافی داریم.
[فعل]
to spare
/sper/
فعل گذرا
[گذشته: spared]
[گذشته: spared]
[گذشته کامل: spared]
صرف فعل
2
دادن
مترادف و متضاد
give
let someone have
to spare something/somebody
چیزی/کسی را دادن
Could you spare one of your staff to help us out?
میتوانید یکی از کارکنان خود را (به ما) بدهید تا به ما کمک کنند؟
to spare something/somebody for somebody/something
چیزی/کسی به کسی/چیزی دادن
We can only spare one room for you.
ما تنها میتوانیم یک اتاق به شما بدهیم.
to spare somebody something
به کسی چیزی دادن
Can you spare me some change?
میشود به من کمی پول خرد بدهی؟
3
وقت گذاشتن
مترادف و متضاد
give somebody time
to spare time
وقت گذاشتن
I have to go soon, but I can spare a few minutes.
من باید زود بروم، اما میتوانم چند دقیقهای وقت بگذارم.
4
هدر دادن
وقت تلف کردن
مترادف و متضاد
waste
1.There's no time to spare. We have to leave right away.
1. اصلاً وقت برای تلف کردن نداریم. باید همین الان برویم.
5
امان دادن
عفو کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امان دادن
تصاویر
کلمات نزدیک
spar
spanner
spanking
spank
spanish-speaking
spare key
spare no pains
spare parts
spare ribs
spare room
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان