Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تماشاچی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
spectator
/ˈspɛkteɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تماشاچی
بیننده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیننده
تماشاچی
تماشاگر
1.They won 4–0 in front of over 40,000 cheering spectators.
1. آنها مقابل بیش از 40000 تماشاچی تشویقکننده 4-0 بردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
spectacularly
spectacular panoramic view
spectacular failure
spectacular
spectacles
spectator sport
specter
spectrometer
spectrum
speculate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان