Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عنکبوت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
spider
/ˈspaɪdər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عنکبوت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عنکبوت
عنکبوتی
کارتنک
1.a spider's web
1. تار عنکبوت
2.She stared in horror at the hairy black spider.
2. او با ترس به عنکبوت سیاه مودار خیره شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
spicy aroma
spicy
spick-and-span
spiced
spice up
spiderman
spiderweb
spidery
spielberg
spike
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان