Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خرده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
splinter
/ˈsplɪntər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خرده
تراشه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
براده
تراشه
مترادف و متضاد
shard
1.splinters of glass
1. خرده شیشه
2.to remove a splinter from your finger
2. تراشه را از انگشت بیرون آوردن
تصاویر
کلمات نزدیک
splint
spliff
splice
splenitis
splenetic
splinter group
split
split end
split ends
split hairs
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان