[اسم]

spokesperson

/ˈspoʊkspɜːrsn/
قابل شمارش
[جمع: spokespeople]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سخنگو

معادل ها در دیکشنری فارسی: سخنگو
  • 1.She was the spokesperson for the group.
    1. او سخنگوی گروه است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان