Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . صحنهآرایی کردن
2 . بهدقت مدیریت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to stage-manage
/ˈsteɪdʒmˈænɪdʒ/
فعل ناگذر
[گذشته: stage-managed]
[گذشته: stage-managed]
[گذشته کامل: stage-managed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
صحنهآرایی کردن
مدیر صحنه بودن
2
بهدقت مدیریت کردن
بهدقت کنترل کردن
1.He stage-managed his image with astounding success.
1. او وجههاش را با موفقیت خارقالعاده (بهدقت) مدیریت کرد.
to stage-manage a campaign
مدیریت کردن یک پویش
تصاویر
کلمات نزدیک
stage whisper
stage right
stage manager
stage left
stage fright
stagecoach
stagecraft
stagehand
stagflation
stagger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان