[اسم]

starter

/ˈstɑːrtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیش‌غذا اشتهاآور

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیش‌غذا
مترادف و متضاد appetizer
  • 1.This dish can be served as a starter or a main course.
    1. این غذا هم می‌تواند به‌عنوان پیش‌غذا و هم غذای اصلی سرو شود.

2 آغازگر (مسابقه)

معادل ها در دیکشنری فارسی: آغازگر

3 پیشتاز (مسابقه) پیشگام

4 استارت (به‌ویژه موتور خودرو)

معادل ها در دیکشنری فارسی: استارت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان