[صفت]

statutory

/ˈstætʃətɔːri/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قانونی

معادل ها در دیکشنری فارسی: قانونی
  • 1.The authority failed to carry out its statutory duties.
    1. مقامات نتوانستند به وظایف قانونی خود برسند.
  • 2.When you buy foods you have certain statutory rights.
    2. وقتی شما غذایی می خرید یک سری حقوق قانونی از آن تان می شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان