[فعل]

to stay on

/steɪ ɑn/
فعل ناگذر
[گذشته: stayed on] [گذشته: stayed on] [گذشته کامل: stayed on]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ماندن (در جایی، بعد از رفتن بقیه) باقی ماندن (به‌عنوان چیزی، بیش از موعد مقرر)

  • 1.She’s staying on at university to do research.
    1. او برای انجام تحقیق در دانشگاه می‌ماند.
  • 2.We hope he will stay on as manager at the end of his contract.
    2. امیدواریم او بعد از اتمام قراردادش به‌عنوان مدیر باقی بماند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان