[فعل]

to stick with

/stɪk wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: stuck with] [گذشته: stuck with] [گذشته کامل: stuck with]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چسبیدن به ادامه دادن با

informal
  • 1.He said that he was going to stick with the traditions established by his grandfather.
    1. او گفت می‌خواهد به سنت‌های تثبیت‌شده توسط پدربزرگش ادامه دهد.
  • 2.He's a good car mechanic - I think we should stick with him.
    2. او مکانیک ماشین خوبی است؛ فکر می‌کنم باید بچسبیم به او.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان