[اسم]

stone

/stoʊn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سنگ

معادل ها در دیکشنری فارسی: تخته‌سنگ حجر سنگ سنگی
مترادف و متضاد rock
  • 1.They cut enormous blocks of stone out of the hillside.
    1. آنها از دامنه تپه، تخته سنگ‌های عظیم‌الجثه می‌برند.
a stone stairway/wall
پلکان/دیوار سنگی
to throw stones
سنگ پرتاب کردن
  • The kids were throwing stones at a wooden box.
    بچه‌ها داشتند به یک جعبه چوبی سنگ پرتاب می‌کردند.
precious stones
سنگ‌های قیمتی

2 هسته (میوه)

معادل ها در دیکشنری فارسی: هسته
مترادف و متضاد pit
peach stones
هسته‌های هلو

3 مهره تخته‌نرد

معادل ها در دیکشنری فارسی: مهره تخته نرد مهره
[فعل]

to stone

/stoʊn/
فعل گذرا
[گذشته: stoned] [گذشته: stoned] [گذشته کامل: stoned]

4 سنگسار کردن سنگ انداختن

معادل ها در دیکشنری فارسی: سنگ انداختن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان