Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حذف کردن (اسم کسی از فهرست و...)
2 . (با ضربه) جدا کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to strike off
/straɪk ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: struck off]
[گذشته: struck off]
[گذشته کامل: struck off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حذف کردن (اسم کسی از فهرست و...)
1.He was struck off by the Law Society and will never practice as a solicitor again.
1. (نام) او توسط جامعه حقوقی حذف شد و او دیگر قادر به کار کردن بهعنوان وکیل نخواهد بود.
2
(با ضربه) جدا کردن
قطع کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
strike it rich
strike
strife
strident
stride
strike up
strike up a conversation
strike while the iron is hot.
strikeout
striker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان