[اسم]

strife

/straɪf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نزاع کشمکش، درگیری

معادل ها در دیکشنری فارسی: جدال
مترادف و متضاد conflict disagreement discord
  • 1.The country was torn apart by strife.
    1. کشور توسط یک درگیری از هم پاشید.
internecine strife among the nationalities of the empire
نزاعی خونین بین سرزمین‌های امپراطوری
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان