Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سعی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to strive
/straɪv/
فعل ناگذر
[گذشته: strove]
[گذشته: strove]
[گذشته کامل: striven]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سعی کردن
کوشش کردن، تلاش کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همت به خرج دادن
همت کردن
کوشیدن
کوشش کردن
مترادف و متضاد
try
1.We must strive to narrow the gap between rich and poor.
1. ما باید سعی کنیم تا فاصله ی بین ثروتمند و فقیر را کم کنیم.
2.We strive to ensure that all children are treated equally.
2. ما کوشش می کنیم تا با همه ی کودکان یکسان برخورد شود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
stripy
striped hyena
striped
stripe
strip steak
stroke
stroll
stroller
strong
strong-minded
کلمات نزدیک
stripy
striptease
stripping knife
stripper
stripped-down
strobe
stroboscope
stroganoff
stroke
stroke play
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان