Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سبک
2 . ظرافت
3 . سلیقه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
style
/staɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سبک
شیوه، مد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استیل
اسلوب
سبک
نسق
سیاق
شیوه
مترادف و متضاد
manner
method
technique
1.That style that was popular in the 1950s.
1. آن سبک در دهه 50 میلادی محبوب بود.
style of something
سبک چیزی
1. different styles of handwriting
1. سبکهای [مدلهای] مختلف دستخط
2. I love your style of driving.
2. سبک رانندگیات را دوست دارم.
in style
مد
A classic black dress is always in style.
یک لباس مشکی کلاسیک همیشه مد است.
in the style of somebody/something
به سبک کسی/چیزی
a play in the style of classical Greek tragedy
یک نمایش به سبک تراژدی کلاسیک یونانی
2
ظرافت
زیبایی، وقار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آراستگی
have/get style
شیک بودن
She's got style.
او شیک است.
3
سلیقه
مترادف و متضاد
flair
stylishness
taste
to do something with style
کاری را با سلیقه انجام دادن
She does everything with style and elegance.
او همه کارها را با سلیقه و ظرافت انجام میدهد.
to be more somebody’s style
بیشتر سلیقه کسی بودن
I don’t think the parachuting weekend is for me – the art class is more my style.
فکر نمیکنم با چتر نجات پریدن در آخر هفته مناسب من باشد؛ کلاس هنر بیشتر سلیقه من است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sturnidae
sturnella
sturgeon
sturdy
sturdily
styleless
stylish
stylishly
stylishness
stylist
کلمات نزدیک
styglan
stygian
stye
sty
stutter
styling
stylish
stylist
stylistic
stylistics
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان