[صفت]

sunburned

/ˈsʌnbɜːrnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more sunburned] [حالت عالی: most sunburned]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آفتاب‌سوخته

معادل ها در دیکشنری فارسی: آفتاب‌سوخته
  • 1.Her shoulders were badly sunburned.
    1. شانه‌های او خیلی آفتاب‌سوخته شده بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان