Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نشانگان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
syndrome
/ˈsɪndroʊm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نشانگان
سندرم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سندرم
نشانگان
1.This syndrome mostly affects women in their forties.
1. این سندروم بیشتر زنان در دهه چهل سالگی را مشاهده میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
syndicate
syncope
syncopated
syncline
synchronized swimming
synonym
synonymous
synopsis
syntactically
syntax
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان