[اسم]

tableau

/ˈtæbloʊ/
قابل شمارش
[جمع: tableaux]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نمایش صحنه توسط هنرپیشگان ساکت و بی حرکت تصویر زنده

معادل ها در دیکشنری فارسی: تابلو
  • 1.The procession included a tableau of the Battle of Hastings.
    1. دسته روی شامل نمایش صحنه توسط هنرپیشگان ساکت و بی حرکت از جنگ "هیستینگ" بود
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان