Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لوح
2 . قرص
3 . تبلت (نوعی رایانه تخت)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
tablet
/ˈtæblət/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لوح
کتیبه، صفحه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لوحه
لوح
مترادف و متضاد
panel
plaque
slab
1.The poem was engraved on a tablet of stone.
1. شعر روی لوحی سنگی حکاکی شده بود.
2
قرص
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قرص
مترادف و متضاد
capsule
pill
sleeping tablets
قرصهای خواب
vitamin tablets
قرصهای ویتامین
3
تبلت (نوعی رایانه تخت)
مترادف و متضاد
tablet computer
1.Where's my Tablet? have you seen it?
1. تبلتم کجاست؟ آن را دیدهای؟
تصاویر
کلمات نزدیک
tablespoonful
tablespoon
tablecloth
tableau
table-mat
tabletop
tabloid
taboo
tabor
tabular
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان