Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تابو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
taboo
/təˈbuː/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more taboo]
[حالت عالی: most taboo]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تابو
حرام، نهی شده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تابو
مترادف و متضاد
forbidden
1.Any talk of the divorce is strictly taboo.
1. هر گونه حرفی از طلاق به شدت نهی شده است.
2.in the days when sex was a taboo subject
2. در روزهایی که رابطه جنسی موضوعی تابو بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
tabloid
tabletop
tablet
tablespoonful
tablespoon
tabor
tabular
tabulate
tabulation
tabulator
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان