[فعل]

to tailgate

/ˈteɪlˌgeɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: tailgated] [گذشته: tailgated] [گذشته کامل: tailgated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دمرانی کردن با فاصله کمی از اتومبیل جلویی رانندگی کردن

  • 1.That idiot has been tailgating me for the last five minutes.
    1. آن احمق، پنج دقیقه‌ی گذشته را با فاصله‌ی کمی از (اتومبیل) من رانندگی کرده است.
  • 2.You shouldn't tailgate.
    2. نباید دمرانی کنی.
[اسم]

tailgate

/ˈteɪlˌgeɪt/
قابل شمارش

2 درب صندوق عقب (خودروی هاچ‌بک یا کامیون)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان