Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خیاط (لباس مردانه)
2 . سازگار کردن
3 . خیاطی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
tailor
/ˈteɪlər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خیاط (لباس مردانه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خیاط
خیاطی کردن
درزی
دوزنده
1.The tailor who made the uniforms was from West Virginia.
1. خیاطی که لباس فرم را درست کرد اهل ویرجینیای غربی بود.
[فعل]
to tailor
/ˈteɪlər/
فعل گذرا
[گذشته: tailored]
[گذشته: tailored]
[گذشته کامل: tailored]
صرف فعل
2
سازگار کردن
متناسب کردن
1.This treatment is tailored to the needs of each patient.
1. این روش درمانی متناسب با نیازهای هر بیمار است.
3
خیاطی کردن
دوختن، دوختودوز کردن
1.He was wearing a sports coat which had obviously been tailored in London.
1. او کت اسپرتی پوشیده بود که مشخصاً در لندن دوخته شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
tail light
tailgate
tailcoat
tailboard
tail end
tailor-made
tailor-make
tailored
tailpiece
tailpipe
کلمات نزدیک
taillight
tailless
tailgating
tailgate
tailed
tailor-made
tailored
tailoring
tailpipe
tailplane
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان