[جمله]

take to one's heels

/teɪk tu wʌnz hilz/

1 پا به فرار گذاشتن

مترادف و متضاد run away
  • 1.The little boy said hello and then took to his heels.
    1. پسربچه سلام گفت و بعد پا به فرار گذاشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان