Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پانسمان کردن
2 . چسب زدن (با چسب نواری)
3 . ضبط کردن
4 . نوار (کاست)
5 . چسب نواری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to tape
/teɪp/
فعل گذرا
[گذشته: taped]
[گذشته: taped]
[گذشته کامل: taped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پانسمان کردن
مترادف و متضاد
strap
1.His ankle had been taped.
1. مچ پایش پانسمان شده بود.
2
چسب زدن (با چسب نواری)
چسباندن
1.Tape the label to the package before you mail it.
1. قبل از ارسال، برچسب را روی بسته بچسبانید.
3
ضبط کردن
1.Private conversations between the two had been taped.
1. مکالمات خصوصی بین آن دو ضبط شده بود.
2.Will you tape that discussion programme for me tonight?
2. میشود آن برنامه مباحثه امشب را برای من ضبط کنی؟
[اسم]
tape
/teɪp/
قابل شمارش
4
نوار (کاست)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نوار
1.I often listen to CDs or tapes when I am relaxing.
1. من اغلب وقتی استراحت میکنم به سیدی یا نوار گوش میدهم.
5
چسب نواری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نوارچسب
1.I need some tape and scissors to wrap the present.
1. من برای کادوپیچ کردن کادو به چسب نواری و قیچی نیاز دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
tap water
tap house
tap
tantamount
tanner
tape measure
tape recording
tapeline
taper
taper off
کلمات نزدیک
tap-penalty
tap-dancing
tap-dancer
tap water
tap dance
tape deck
tape measure
tape player
tape recorder
tape-recorder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان