[فعل]

to tape

/teɪp/
فعل گذرا
[گذشته: taped] [گذشته: taped] [گذشته کامل: taped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پانسمان کردن

مترادف و متضاد strap
  • 1.His ankle had been taped.
    1. مچ پایش پانسمان شده بود.

2 چسب زدن (با چسب نواری) چسباندن

  • 1.Tape the label to the package before you mail it.
    1. قبل از ارسال، برچسب را روی بسته بچسبانید.

3 ضبط کردن

  • 1.Private conversations between the two had been taped.
    1. مکالمات خصوصی بین آن دو ضبط شده بود.
  • 2.Will you tape that discussion programme for me tonight?
    2. می‌شود آن برنامه مباحثه امشب را برای من ضبط کنی؟
[اسم]

tape

/teɪp/
قابل شمارش

4 نوار (کاست)

معادل ها در دیکشنری فارسی: نوار
  • 1.I often listen to CDs or tapes when I am relaxing.
    1. من اغلب وقتی استراحت می‌کنم به سی‌دی یا نوار گوش می‌دهم.

5 چسب نواری

معادل ها در دیکشنری فارسی: نوارچسب
  • 1.I need some tape and scissors to wrap the present.
    1. من برای کادوپیچ کردن کادو به چسب نواری و قیچی نیاز دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان