[اسم]

terrain

/təˈreɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زمین (ناهموار)

معادل ها در دیکشنری فارسی: زمین
  • 1.The car handles particularly well on rough terrain.
    1. ماشین مخصوصا روی زمین پر دست انداز خوب کار می کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان