[فعل]

to testify

/ˈtestɪfaɪ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: testified] [گذشته: testified] [گذشته کامل: testified]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شهادت دادن (در دادگاه) گواهی دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: شهادت دادن گواهی دادن
  • 1.She refused to testify against her husband.
    1. او نپذیرفت که علیه شوهرش شهادت دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان