Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شهادت دادن (در دادگاه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to testify
/ˈtestɪfaɪ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: testified]
[گذشته: testified]
[گذشته کامل: testified]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شهادت دادن (در دادگاه)
گواهی دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شهادت دادن
گواهی دادن
1.She refused to testify against her husband.
1. او نپذیرفت که علیه شوهرش شهادت دهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
testicular
testicle
testes
tester
tested
testimonial
testimony
testing
testis
testosterone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان