[اسم]

testimony

/ˈtestɪmoʊni/
قابل شمارش
[جمع: testimonies]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تصدیق شهادت، گواهی

معادل ها در دیکشنری فارسی: شهادت گواهی
مترادف و متضاد testament
  • 1.a sworn testimony
    1. گواهی سوگند یاد شده
  • 2.Her claim was supported by the testimony of several witnesses.
    2. ادعای او توسط شهادت چندین شاهد حمایت شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان