Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آب شدن (یخ و...)
2 . افزایش دما
3 . گرمی (روابط)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to thaw
/θɔː/
فعل ناگذر
[گذشته: thawed]
[گذشته: thawed]
[گذشته کامل: thawed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آب شدن (یخ و...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آب شدن
مترادف و متضاد
melt
freeze
1.The ice is thawing.
1. یخها دارند آب میشوند.
[اسم]
thaw
/θɔː/
قابل شمارش
2
افزایش دما
دوره یا زمان ذوب یخ
1.The river doubles in size during the spring thaw.
1. حجم (آب) رودخانه طی افزایش دمای بهار دوبرابر میشود.
3
گرمی (روابط)
از بین رفتن کدورت
a thaw in relations with China
گرمی در روابط با چین
تصاویر
کلمات نزدیک
thaumaturgy
that’s too bad!
that’s really nice!
that’s my favorite.
that's it
the
the accident was your fault. i had the right of way.
the appetizers are tomato soup and coleslaw.
the bahamas
the bathroom is next to the restroom.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان