[تخصیص گر]

the

/ði/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 [حرف تعریف معین]

  • 1.Have you seen the Eiffel Tower?
    1. تا به حال برج ایفل را دیده‌ای؟
  • 2.I must go to the bank.
    2. من باید به بانک بروم.
  • 3.I really enjoyed the book I just read.
    3. من واقعا از کتابی که به‌تازگی خواندم لذت بردم.
  • 4.I'll pick you up at the station.
    4. من در آن ایستگاه به دنبالت می‌آیم.
  • 5.They live in the north of Spain.
    5. آنها در شمال اسپانیا زندگی می‌کنند.
کاربرد حرف تعریف the
حرف تعریف the هیچ معادل و مفهوم مشخصی در فارسی ندارد. ولی گاهی از ضمایر "این" یا "آن" برای ترجمه the استفاده می‌شود. مثال:
"the car" (آن اتومبیل)
"the cat" (آن گربه)
- حرف تعریف the، اشاره دارد به کسی یا چیزی که قبلا به آن اشاره شده‌است و یا به‌راحتی قابل تشخیص است. مثال:
".The nights are getting longer" (شب‌ها دارند طولانی‌تر می‌شوند.) (در این مثال the nights اشاره به شب‌های یک ماه در یک فصل به‌خصوص دارد.)
- the برای اشاره به فردی سرشناس یا چیزی که تنها یک نمونه از آن وجود دارد، نیز به‌کار می‌رود. مثال:
"?Have you seen the Eiffel Tower" (تابه‌حال برج ایفل را دیده‌ای؟)
"the Queen" (ملکه) (منظور ملکه کشوری به‌خصوص است.)
- برای اشاره به چیزی مشخص. مثال:
"the house at the end of the street" (خانه در انتهای خیابان)
".It was the best day of my life" (آن (روز) بهترین روز زندگی من بود.)
- the قبل از صفات برای اشاره به چیز یا فردی به‌خصوص. مثال:
"the most important matter" (مهم‌ترین مسئله)

2 [برای اشاره به مفهومی کلی]

  • 1.I heard it on the radio.
    1. آن را در رادیو شنیدم.
  • 2.I wanted it but I didn't have the money.
    2. آن را می‌خواستم اما پول نداشتم.
  • 3.The dolphin is an intelligent animal.
    3. دلفین حیوانی باهوش است.
کاربرد حرف تعریف the برای اشاره به مفهوم کلی
برای اشاره به چیزی به‌طور کلی یا بیان کلیت چیزی. مثال:
".I heard it on the radio" (من در رادیو آن را شنیدم.)
در اینجا به مفهوم کلی رادیو اشاره دارد و نه به شبکه یا موج خاصی از رادیو.
".The dolphin is an intelligent animal" (دلفین حیوان باهوشی است.)
منظور یک دلفین به‌خصوص نیست، بلکه منظور همه دلفین‌ها است.

3 [برای اشاره به گروه یا دسته] ها (نشانه جمع)، همه

  • 1.The country should create jobs for the unemployed.
    1. کشور باید برای بیکاران، کار ایجاد کند.
  • 2.We should help the poor.
    2. ما باید به فقرا کمک کنیم.
کاربرد حرف تعریف the در معنای ها
حرف تعریف the در معنای "ها" همراه با صفاتی به‌کار می‌رود که گروه خاصی از اسامی را توصیف می‌کنند. وقتی the همراه این صفات می‌آید، کل اعضای آن گروه به‌صورت جمع مدنظر است، نه یک فرد خاص از آن گروه اسمی. مثال:
"the French" (فرانسوی‌ها [مردم فرانسه])
"the unemployed" (بیکارها [بیکاران])
"the poor" (فقیرها [فقرا])

4 هر (با واحد اندازه‌گیری)

by the
هر ساعت
  • You get paid by the hour.
    شما هر ساعت [ساعتی] حقوق می‌گیرید.
to the
با هر
  • My car does forty miles to the gallon.
    اتومبیل من با هر گالن چهل مایل طی می‌کند.
کاربرد حرف تعریف the در معنای هر
حرف تعریف the در معنای "هر" همراه با واحدهای اندازه‌گیری به‌کار می‌رود و معادل every است. ساختار حرف اضافه ‌to در این مفهوم باید قبلش یک حرف اضافه بیاید.

5 این (با قیدهای زمان) همین

  • 1.American sitcoms are currently flavor of the month.
    1. سریال‌های کمدی آمریکایی اخیرا مد زودگذر این ماه هستند.
  • 2.Why not have the dish of the day?
    2. چرا غذای همین روز [امروز] را میل نمی‌کنید؟
کاربرد حرف تعریف the در معنای همین، این
حرف تعریف the در معنای "همین" همراه با واحدهای زمانی به‌کار می‌رود و معادل present است و وقتی همراه با یکی از واحدهای زمانی مانند day و month بیاید، به معنای این ماه [همین ماه] یا این روز است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان