[اسم]

thumb

/θʌm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شست

معادل ها در دیکشنری فارسی: انگشت شست شست
  • 1.She still sucks her thumb when she's worried.
    1. او هنوز هم وقتی نگران می‌شود، شستش را می‌مکد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان