Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سعی به تعمیر کردن چیزی داشتن
2 . بچه بازیگوش
3 . تعمیرکننده سیار قابلمه
4 . تعمیرکاری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to tinker
/tˈɪŋkɚ/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سعی به تعمیر کردن چیزی داشتن
[اسم]
tinker
/tˈɪŋkɚ/
قابل شمارش
2
بچه بازیگوش
3
تعمیرکننده سیار قابلمه
4
تعمیرکاری
تصاویر
کلمات نزدیک
tingle
tinged
tinge of pink
tinge
tinfoil
tinkle
tinned
tinny
tinsel
tinsmith
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان