[اسم]

tip-off

/ˈtɪp ɑːf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اطلاع‌رسانی (به‌صورت ناشناس) خبر/تماس محرمانه (معمولاً به پلیس)

informal
مترادف و متضاد tip
  • 1.He was arrested after a tip-off to police.
    1. او بعد از تماسی محرمانه با پلیس دستگیر شد.
  • 2.The man was arrested after an anonymous tip-off.
    2. آن مرد بعد از یک اطلاع‌رسانی ناشناس دستگیر شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان