[صفت]

tongue-in-cheek

/ˈʌŋɪntʃiːk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more tongue-in-cheek] [حالت عالی: most tongue-in-cheek]

1 کنایه‌آمیز طعنه‌آمیز

  • 1.He gave a tongue-in-cheek explanation of why the sky was blue.
    1. او یک توضیح طعنه‌آمیز از اینکه چرا آسمان آبی است، داد.
[قید]

tongue-in-cheek

/ˈʌŋɪntʃiːk/
غیرقابل مقایسه

2 به‌صورت کنایه‌آمیز به‌طور طعنه‌آمیز

  • 1.He portrayed them tongue-in-cheek as great lawgivers.
    1. او آنها را به‌طور طعنه‌آمیز به‌عنوان قانون‌گزار توصیف کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان