[فعل]

to touch down

/tʌʧ daʊn/
فعل ناگذر
[گذشته: touched down] [گذشته: touched down] [گذشته کامل: touched down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فرود آمدن روی زمین نشستن

  • 1.When we touched down at Heathrow we were all relieved just to get home.
    1. وقتی در "هترو" فرود آمدیم، همگی فقط از اینکه به خانه رسیدیم خیالمان راحت شد.

2 گل زدن (راگبی) امتیاز کسب کردن

توضیحاتی درباره touch down
فعل touch down در بازی راگبی به معنای گل زدن از طریق عبور کردن از خط گل تیم حریف به همراه توپ و قرار دادن آن در منطقه گل است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان