[فعل]

to touch up

/tˈʌtʃ ˈʌp/
فعل گذرا
[گذشته: touched up] [گذشته: touched up] [گذشته کامل: touched up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رتوش کردن سطح چیزی را با کمی رنگ پوشاندن، ترمیم کردن

  • 1.She quickly touched up her lipstick.
    1. او سریع رژ لبش را ترمیم کرد.
  • 2.She was busy touching up her make-up in the mirror.
    2. او مشغول ترمیم کردن آرایشش جلوی آینه بود.
  • 3.The photograph had obviously been touched up.
    3. مشخص است که عکس رتوش شده‌است.

2 با لمس کردن برانگیختن با لمس کردن تحریک کردن

informal
مترادف و متضاد grope
  • 1.He was accused of touching up one of his students.
    1. او متهم به تحریک جنسی کردن یکی از دانش‌آموزانش شده بود.

3 هوشیار کردن

4 بهبود بخشیدن تجدید کردن

  • 1.The speech he finally gave had been touched up by his staff.
    1. سخنرانی که در نهایت ارائه داد توسط کارکنانش بهبود بخشیده شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان