Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ردپا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
tracks
/tɹˈæks/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ردپا
رد، جای پا، جای چرخ
مترادف و متضاد
marks
traces
to follow the tracks of something/somebody or something's/somebody's tracks
رد [ردپای] چیزی/کسی را دنبال کردن
1. The hunters followed the tracks of the deer for hours.
1. شکارچیان، ردپای گوزن را ساعتها دنبال کردند.
2. We followed the bear's tracks in the snow.
2. ما ردپای خرس را در برف دنبال کردیم.
tire tracks
رد لاستیک
Police found tire tracks in the mud.
پلیس در گل رد لاستیک پیدا کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
jogging suit
drum set
espresso machine
tube top
safari suit
athletic shoe
cross trainer
deck shoe
dr martens
high heels
کلمات نزدیک
tracklaying
tracker dog
tracker
trackball
track shoe
tracksuit
tract
tractable
traction
tractor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان